کمال الملک

تولید:1362

ناصردین شاه قاجار . مراسم سال تحویل سال را به جا می آورد. و نقاش باشی کمال الملک هدیه ای برسم نوروز که نقاشی نگارستان است به شاه هدیه می دهد. نقاشی بسیار زیبایی است و وزیر از این توجه شاه سخت ناراحت می شود به کمال الملک حسادت می کند . چند تکه طلا و مهره از تخت طاوس می کند و نقاش باشی متوجه کمبود این نقص نمی شود و تخت را همانگونه نقاشی می کند. وزیر این کار را کرده که نقاش را به دزدی نگین ها ی جواهرمتهم کند. وزیر نقاش را به دزدی متهم می کند. شاه رئیس پلیس که یکی از شاهزادگان قسی القلب خود اواست و با وزیر سر و سری دارد، مامور پیدا کردن طلاها می کند. پلیس به نقاش می گوید اقرار کن که دزدی کردی من پیش شاه عزیز شوم و من هم کاری می کنم که شاه تو را ببخشد. نقاش قبول نمی کند ولی زیر شکنجه اقرار به دزدی می کند. در این صورت پیش شاه آبروی نقاش می رود وزیر که نقشه اش عملی شده به شاه خبر می دهد که پلیس دزد را یافته یک نفر را اجیر می کند که اقرارکند دزد طلا ها او بوده و اعدام می شود و نقاش نزد شاه بی آبرو و سکه یک پول می شود پلیس و وزیر برای این کارشان جایزه می گیرند.

شاه به شاه عبدلعظیم می ورد و میرزا رضا ی کرمانی او را ترور می کند . ولیعهد مظفرالدین از تبریز می آید.شاه می شود و نقاش از او می خواهد که اجازه سفر به فرانسه بدهد تا او برای تکمیل نقاشی نزد نقاشان فرانسوی برود و مشق کند. شاه قبول می کند. نقاش به فرانسه می رود . شاه به فرانسه می رود. درنزدیکی موزه لور به اوسوُقصد می شود. داخل موزه نقاش باشی کمال المک را می بیند که در حال مشق گرفتن از تابلو است. از او می خواهد که به ایران باز گردد.به گونه ای صحبت می کند که  نقاش علی رغم میل مجبور به بازگشت به ایران می شود.

در ایران مجلس مشروطه توسط ژنرال روسی لیاخف به توپ بسته می شود. نقاش باشی هم  طرفدار مشروطه خواهان است. شاه در شروف مردن است فیلم احمد شاه را نشان نمی دهد و یک سر به .کودتای رضاخان و حکومت او می پردازد رضا خان به قدرت  رسیده و از نقاش می خواهد که با او همراهی کند ولی نقاش امتناع می کن. مثلا کلاه پهلوی نمی گذارد. رضا شاه از او می خواهد که تصویرش را مانند اتاتورک بکشد . او امتناع می کند.د رضا خان او را نمی کشد بلکه  تبعید می کند.فیلم تمام می شود.

هدف:

قهرمان تنها

دراین قصه هم مانند سلطان صاحب قران که وزیر با لیاقتش امیر کبیر را در نتیجه ی نمامی و سخن چینی و بد گویی مادر شاه و اطرافیانش  به خون کشید ،این بار شاه نقاش باشی دربار را با حماقت وتکبر و دهان بینی و ضعف شخصیت و ندانم کاری به ذلت می اندازد. این نقاش نه تنها در دوره ناصر ی  بلکه در دوره مظفر و محمدعلی و محمد شاه قاجار، حتی در دوره سلطنت رضا شاه هم مورد قضب  به تصویر کشیده شده است. اما جزنقاشی هیچ کار دیگری نمی کند طرفدار مشرطه و مردم بیچاره قلمداد می شود اما نمی بینیم که این هنر مند قدمی حرفی سخنی در دفاع از مشروطه خواهان بزند و یا اقدامی بکند فقط در دربار است و نقاشی می کند . شاید غیر از دربار نمی توانسته با نقاشی مخارج و هزینه زندگی اش را تامین کند این است که از موهبت های  زندگی مرفه و خوب بهره مند بوده . از زندگی خصوصی اش هیچ نمی دانیم. زن و بچه دارد ؟ یانه ؟ هیچ حرفی از آنها نیست . اگر نتوان گفت که او به صورت یک تیپ معرفی شده می توان گفت که شخصیتی تک ساحتی به تصویر کشیده شده که هدفی جز نقاشی و ارتقای نقاشی ندارد و ذاتا هم با مردم کوچه و بازار موافق و دلسوز آنها است. ولی هیچ قدمی برای آنها بر نمی دارد و کاری برای آنها نمی کند . مثلا شاید می توانست با درامد دولتی که داشت و یا کمک دولتی  یک مدرسه نقاشی باز کند. به هر حال از جیفه دربار استفاده می کند و زندگی می گذراند اما خیلی منزوی و تنهاست . در این فیلم مانند یک قهرمان از او تجلیل می شود اما قهرمانی که هیچ ارتباطی با مردم ندارد. حتی یک نفرنیست که با او همدردی کند.همصدایی کند همه بدند.همه سود جو و طرارند. گاهی او را ذلیل و بی کس و کار می بینیم و به او دل می سوزانیم ولی هیچ تلاشی  نمی توان در او دید که انجام دهند  تا همصدایی بیابد. او قهرمان تنها است.حاتمی در فیلمش او را تجلیل می کند. اما به نظرنگارنده  این تجلیل سازنده نیست. منفعل کننده است. مایوس کننده است. تهیج نمیکند. به زاری نشسته است.  تنهایی هر انسانی به ویژه هنرمند مخرب است. در زمان او ما مبارزان زیادی داشتیم که برای مشروطه جنگیدند.در همین زمان است که میرزا رضای کرمانی و اسد آبادی را داریم که  جان خود را از دست دادند. ولی این مرد فقط در گوشه ای از دربار به نقاشی کردن طبیعت بی جان مشغول است. البته از رنج های مردم بی اطلاع نیست زندگی آنهارا هم مصور کرده است اما هنرمند تک ساحتی است. یک بعدی است. نه اینکه چنین هنرمندانی نداریم چرا داریم ولی هنر مند دیگر باید از او چهره ای مثبت و فعال نشان دهد نه چهره ای منزوی و ذلیل . به هر حال فیلم حاتمی  همین است که هست. حالا ممکن است درست باشد یا نباشد. یک عده دوست دارند و عده ای دیگر دوست ندارند.  در هنر همه چیز می تواند اتفاق افتاده بیفتد. ایرادی نیست. هنرمند می تواند سیاه و سفید ببیند. که حاتمی اینگونه دیده است. کمال الملک یک طرف است ،جامعه بی رحم یک طرف.البته در آخر فیلم مردم  دیده می شود ولی این دیده شدن هم فعال نیست. تجلیل ازر هنر است آنجا که  او به هنرمند قالی باف می گوید هنر مند تویی نه من.تواضع و فروتنی را نشان می دهد .