طوقی

تولید:1349

قصه ی فیلم طوقی در کاشان اتفاق می افتد. مرتضی کفتر بازی است که یک کفتر طوقی می گیرد مادرنابینایش می گوید رهایش کن که طوقی بد یمن است و بلایی به سر خانواده می آورد مرتضی گوش نمی کند. مادر او را نفرین می کند. بااین مقدمه ماا با خانواده ای  روبروهستیم که معتقدات خرافی دارد. مادر می گوید که کبوتر طوقی بد یمن است. وقتی پسر به حر مادر اهمیت نمی دهد مادر او را نفرین می کند.

مرتضی پیش دایی اش که اوهم قبل از کاسب شدن لوطی محل و بزن بهادری بوده  اما اکنون لات بازی را کنار گذاشته و فرش فروش معمولی شده است . رازی را برای بچه خواهرش مرتضی برملا می کند که عاشق شده ولی کسی را ندارد که به خواستگاری دختر دلخواهش برود. از مرتضی می خواهد که برود و ازدختر خواستگاری کند و او را به عقد آقا دایی درآورد. دختر هم  دلش رازی به این ازدواچ نیست. وقتی مرتضی را می بیند عاشقش می شود و مرتضی هم عاشق دختر می شود. ولی نمی داند چه کند. او برای خواستگاری دختر برای دایی اش آمده ولی دلش پیش این دختر زیبا گیر می کند. با خود درگیر است که بین قول و دلدادگی کداتم را انتخاب کند.  بالاخره هوس و میل جنسی  بر قول و قرار و تعهد پیروز می شود و از آنجا که دخترهم او را دوست دارد دختر را برای خود عقد می کند.

خبر توسط لات و لوط های محل به دایی می رسد که چه نشسته ای که مرتضی با دختری که تو دوستش داری عروسی کرده است . به رگ غیر ت دایی برمی خورد  می خواهد مرتضی را بکشد. فکر می کند که مرتضی دختر را بی صورت کرد ه نمی داند که مرتضی او را رسما به عقد خود درآورده . قصد هلاک مرتضی را دارد.منتها خود نمی خواهد دستش به خون بچه خواهرش آلوده شود، این کار را به جواد نامی می سپرد که از قضا بسیار ترسوست. او هم به دروغ می گوید مرتضی را که از ترس در امامزاده بست نشته بود کشته است. داستان حقیقت ازدواج رسمی مرتضی و دختر برای دایی فاش می شود و دایی پشیمان می شود و می خواهد جواد را بکشد که جواد می گوید دروع گفته مرتضی زنده است. دایی که می فهمید مرتضی زنده است خوشحال می شود. اما کفتر بازی که طوقی اش را ازدست داده توسط جواد مطلع می شود که طوقی را مرتضی به زنش داده که نگه دارد. یعنی جواد این شک را در دل اوستایش می اندازد که مرتضی به زنش نظرداشته طوقی را به زنش داده است. اوستا نزد زنش می رود و طوقی را می خواهد و زنش می گوید طوقی را به عروس مرتضی داده اوستا می رود پشت بام که طوقی را بگیرد نمی تواند. اما طوقی جلد این خانه بعنی خانه زن اوستا شده دوباره می آید روی پشت بام زن اوستا. مرتضی این را می فهمد و طوقی را می دزدد. و اوستا هم برا ی انتقام از مرتضی به پشت بام می رود و زن جوان مرتضی را می کشد. در تشیج جنازه زن مرتضی جواد اوستایش را لو می دهد که او بوده که زنش را کشته . مرتضی به فکر کشتن اوستا می افتد و او را می کشد و خودش هم زخمی می شود و لی با گلوله یک باسبان کشته می شود.

 

هدف:

نام قصه طوقی است یعنی کبوتری که دور گردنش طوقی به رنگ سیاه دارد که در افواه کبوتری کمیاب و از نظر قدیمی ها خرافی ها به دلیلی نامعلوم بد یمن است که مادر شخصیت دعا می کند بر دیوار خانه و بامش ننشیند.این اعتقاد نوعی تفکرخرافی است که در این فیلم که عاقبت خوشی ندارد، درست تلقی می شود. از این نظر در بخشی از محتوای فیلم می توان گفت از نظر راوی ارتجایی است.یعنی به نوعی ترویج اندیشه خرافی است.یعنی نفرین مادر و عقیده اش منجر به فاجعه ای که بعد از نفرین اتفاق می افتد جامه عمل می پوشد.

اما قصه فقط مربوط به کبوتر بد یومن نیست گر چه نام طوقی و معرفی آن در اول قصه ما را آماده می کند که داستان کبوتر و مرد و یا مردان کفتر باز را بر سر تملک یک کبوتر باهم  دعوا می کنند بشنویم، اما داستان ازپرده اول دو پاره می شود و قصه خواستگاری دایی توسط بچه خواهر پیش می آید و قصه وارد یک طیف سو ظن یه بچه خواهر و قصد قتل او و نیز فهمیدن اشتباه خود وپشیمانی می گردد. وتازه در پرده آخر باز به مساله طوقی رجوع می شود. برای تملک طوقی سه  خون ریخته می شود.حاتمی در این قصه می خواهد بگوید کارخود را به دیگری نسپرخودت انجام بده.  خجالت را کنار بگذار که دیدیم دایی این کار را کرد و بچه ی خواهر را گرفتار کرد. از سوی دیگر نقد مردانی است که به خاطر عشق به کبوتر حاضرند خون بریزند. و ما از این مردان خوشمان نمی آید. و جوانمردی مثل دایی که فرش فروش است ایدآل ماست.یعنی این مردان بیکار باید هر کدام پی کاری بروند. تا بتوانند صاحب زن و زندگی شوند.والا در کفتر بازی و عشق بازی بیعاری و قهوه خانه دوستانی ناباب و زنی آنچنانی نصیبشان می شود. این فیلم هم مانند فیلم های گذشته ی حاتمی دیالوگ محور است اما در روند حوادث  فیلم ریتم کندی به خود می گیرد. سکانس های معرفی اوستا و جواد و عرق خوری شان طولانی و غیر ضروری و شاید از نظر حاتمی جذابیت های نستالژیک داشته باشد اما خیلی برای معرفی این دوشخصیت بلند است. یعنی از ایجاز برخوردار نیست. برای جبران این کندی حاتمی  از تعقیب و گریز زیادی استفاده می کند که ریتم فیلم را تند کند. و ملال دیالوگ گویی را بگیرد.درنهایت طوقی فیلم عامه پسندی است. عشق و هوس و میل جنسی را که اصل وپایه ازدواج جوان است به عنوان یک معضل مطرح نمی کند بلکه فقط انتخاب همسر در طبقه متوسط که اعتقادات مذهبی دارند را نشان می دهد .هیچ یک از شخصیت ها درست فکر نمی کنند. زیرا یا بی سوادند ویا به شدت خرافی اند. خط زندگی شان را اتفاقات و سنت های گذشته رقم می زند. و همین سنت ها باعث فاجعه هایی از این دست می شود . ما رد پای فهم درست را در این فیلم نمی بینیم.فقط نقل ماجراست و فیلمسازنه با تصویر و نه با دیالوگ راهی را نشان نمی دهد.هرچند که در انتها به بد و خوب می اندیشیم وهمه را به نوعی بد می بینیم. فقط یک آدم خوب هست  آنهم مادر است که چشمانش نمی بیند.مادر بدی را از راه الهام می بیند نه با چشم واقعی و دانشش. پسرش را سرزنش می کند که دست از کفتر بازی بردارد. نتیجه ای که می شود گرفت این است که مادر که سمبل مهر و عطوفت و تجربه و زندگی است کور است . و جامعه ای که این مادر را احاطه کرده اند هم همه کورند. شاید بتوان گفت حاتمی در این فیلم نگاه بد بینانه ای به جامعه دارد.