قلندر

تولید 1351

داستان قلندرهم بر اساس قصه ای قدیمی دوره قاجار است.قلندر مردی است قلدور و قداره بند. پدرش یک زن آبستن را پناه می دهد . خودش می میرد. قلندر زن را نگهداری می کند و زن دختری را به نام عشرت به دنیا می آورد. قلندر او را بزرگ می کند. دختر خوش آب رنگ می شود و خود قلندر عاشقش می شود ولی مردم نمی دانند  و تصور می کنند  که  او برادرعشرت است. فقط این راز را مادر عشرت و خود قلندر می دانند و مخفی نگاه می دارند. قلندرهمه خواستگاران را به خاطر عشقی که به عشرت دارد به مخصوصا رد می کند.

 یک روز به زور خانه می رود ومشاهده می کند که  پهلوانی به نام صادق درحال کشتی گرفتن است وپشت  حریف را به خاک می برد. قلندرفکری یه مخیله اش خطورمی کند که پهلوان صادق که خوی پهلوانی و راست اندیشی دارد را به خانه دعوت کند و از او بخواهد که به صورت صوری خواهرش را عقد کند ولی دست به او نزند. تا بعد ها ببیند چه می شود. پهلوان صادق اول قبول نمی کند اما اسرار قلندر باعث می شود که صادق قبول کند.عروسی صوری انجام می شود و داماد صبح فردای عروسی شهر را به قصد تهران ترک می کند و عروس دست نخورده، ناراحت پیش قلندر شکوه می کند که این چه عروسی و ازدواجی است که دوستان تو تربیب دادید؟! داماد فراری شده است. چرا با من ازدواج کرد و چرا فرارکرد و رفت ؟ قنلدر به دروغ چیزهایی به دختر می گوید و او را نصیحت می کند که منتظر شوهر ش باشد او بازمی گردد. دختر باور نمی کند. قصد دارد به دنبال شوهر به تهران برود اما مادرکه داستان را خوب می داند مانع رفتن دختر به تهران می شود. اما دختر سر مادر را در حمام گرم می کند و فرار می کند به تهران می رود. عشرت به تهران می آید و پهلوان صادق را پیدا می کند. صادق او را به خانه مادرش می برد. به او می گوید این دختر خواهر قلندر است .از او نگهداری کن. دخترهم در غیاب پهلوان قضیه ازدواج را با صادق به مادر برملا می کند. چاره کار را از مادر می طلبد. عشرت فاش می کند که پهلوان در شب عروسی به او دست نزده و او هنوز باکره است. مادر پسرش را مزمت می کند و تحریک می کند. حتی به او تهمت می زند که مردی ندارد. وخود پهلوان صادق هم در یک شبی که مادر او را سرزنش می کند اصل داستان را به مادر می گوید که او نمی خواهد به قولی که داده است خیانت کند و به دختر دست درازی کند. می خواسته است پا بند قول و قرارش باشد. عشرت که گوش ایستاده ماجرای واقعی را می شنود و می خواهد از خانه فرار کند که صادق جلویش را می گیرد از آنجا که صادق هم دختر را دوست دارد ا و به اتاق می برد و طاقت نمی آورد و بارضایت شدید دختر در همین شب دست از پا خطا کرده دختر را زن می کند.

خبر به قلندر می رسد که چه نشسته ای که پهلوان صادق با عشرت زندگی می کند. قلندر آتشی شده به دنبال دختر به تهران می آید صادق از ترس به مادر می گوید قضیه دست زدن به دختر را برملا نکند و خودش به قلندر می گوید فکر می کند که مادرش او را مخفی کرده است. قلندر به دنبال عشرت به خانه صادق می آید صادق که از مادرخواسته که قضیه را به قلندر نگوید اما مادر طاقت نیاورده خبر زن شدن عشرت را به قلندر می دهد. قلندر به رگ غیرتش برخورده خونش به جوش می آید در یکی از کوچه های تنگ و تاریک به انتظار می نشیند و تا صادق بیاید وقتی صادق می آید او را با قداره می کشد.

عشرت که می داند صادق را برادرش یا قلندر به چه دلیل کشته، میخواهد از او انتقام بگیرد. انتقام او نه قصاص ، بلکه بی آبرو کردن قلندر است زیرا به او ثابت شده که قلندر به آبرو بیش از هر مساله ای در زندگی اش اهمیت قایل است. عشرت تصمیم می گیرد به فاحشه خانه برود وبا انتشار خبرفاحشه شدنش قلندر را در بی آبرویی  بسوزاند و به این وسیله او را دق مرگ کند. خبراز طریق خانه شاگرد قلندربه گوش قلندر می رسد . آنهم به گونه ای که یک شب داود هوس رفتن به فاحشه خانه می کند. با کمال تعجب عشرت را آنجا می بیند. فی الفور قلندر را خبر می کند که چه نشسته ای عشرت فاحشه شده است.  قلندر عشرت را با چند بار تلاش فرار و به زور  به خانه می آورد. ولی موضوع برادر نبودنش را فاش نمی کند این راز هنوز برای عشرت ناگفته باقی می ماند. قلندر با غرور شکسته عشقش را  باز هم به عشرت پنهان می کند و نمی گوید که برادر او نیست.عشرت  کتک سیری از قلندر می خورد. عشرت می گوید می خواستم تو را بی آبرو کنم که این قدر برای من از آبرو حرف می زنی. حالا که همه شهر این قضیه را فهمیده اند من فاحشه شده ام خود ت را بکش. یعنی من با این کارم تو را کشتم. قلندر در خلوت وصیت را مه اش را با خونی که رگ دستش را زده می نویسد و به عشقش اقرار می کند. توصیه می کند که آب توبه برسرش بریزد و با خانه شاگردش همان داود به مشهد برود و ازدواج کند. در انتهای نامه قلندرمی میرد.نامه به دست عشرت می افتد و تازه متوجه داستان می شود.هنگامی که قلندر مشغول نوشتن این وصیت نامه است مادر عشرت راز چند ساله و عشق قلندر را به او فاش می کند. عشرت متعجب از این داستان به سراغ قلندر می آید ولی قلندر که رگ دستش را زده مرده است.و عشرت به وصیت نامه عمل می کند و همراه داود به مشهد می رود که توبه کرده و زن داود می شود.

 هدف:

دراین فیلم قلندرهم مانند بابا شمل حاتمی باز قصه ای قدیمی را مایه فیلم قرارداده که ازفضیلت جوانمردی و خوش قولی و پهلوانی و مردانگی حرف می زند. قلندر چنانکه از نامش پیداست چنین مردی است که در راه خوش قولی و جوانمردی از خواسته دل و هوس خود می گذرد. و خود را می کشد. حاتمی از این فضیلت ها یاد می کند که اکنون در جامعه پیچیده و پر از تضادی که جامعه شهر نشین به سرعت به فرهنگ غرب گرایش داشته و به سرعت خود را به ظاهر غربی و اروپایی می آرایند، دیگر از این فضیلت ها در جامعه دیده نمی شود. حاتمی مانند پیرمردان قصه گو از شرایط زندگی گذشته مردان با غیرت و جوانمرد حرف می زند و آنها را به خوبی توصیف می کند. قصه هایی که در این روزگار،  پدران و مادران برای فرزندان خود تعریف نمی کنند و در کتاب ها هم دیگر از آنها یاد نمی شود. ولی حاتمی معتقد است هنوز زیبایی هایی در این قصه ها موجود است که نباید هر ملتی به دلیل قبول فرهنگ مدرن آنها را بفراموشی بسپرند. اگر چه این فیلم هم مانند بابا شمل سیاه و سفید فیلمبرداری شده اما از گفتار محاوره سود جسته است و نیز اززبان کوچه و بازار و مشحون از مثل ها و متل ها وشکل گویش کلاسیک یا به قولی عهد قجری است که به موضوع و مضمون فیلم بسیار همخوانی دارد.