مصطفی رفت , مانده را دریابید

 

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=894&pageno=16

 روزنامه آرمان شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۴

 

آقای ایازی معاون محترم وزیر بهداشت در شب اردیبهشت تئاتر ضمن ابراز تاسف از ضایعه از دادن مصطفی عبدالهی وثریا شیرزادی که به بیماری صعب العلاج سرطان دچار شده بودند، خطاب به دو خبر نگار که از سونامی و بلای خانمان سوز سرطان در میان هنرمندان یاد کرده و از وزیر فرهنگ تقاضای توجه بیشتر به چنین بیماران هنرمندی کردند گفت: زمانی دولت های اسبق فقط با بیماری های اپیدمیک و واگیر دار مبارزه می کردند اکنون که بیماری های واگیر دار ریشه کن شده ولی با توسعه و پیچیده تر شدن جامعه مان با انواع بیماری های نادر و از جمله سرطان مواجهیم. این نوع بیماری ها در کشور های پیشرفته صنعتی بیشتر از مملکت ما است و هر چه شرایط محیط زیست مانیزگسترده تر پیچیده تر و آلوده تر می شود ما با این نوع بیماری های بی درمان و سخت درمان بیشتر ربرو می شویم. اما برای فرار از این ناگزیری ضمن درمان با دارو و امکانات سخت افزاری پزشکی، راه های دیگری از سوی دانشمندان علوم پزشکی پیشنهاد می شود و آن دوری از آلودگی های زیست محیطی و شخصی و آموزش برای پیشگیری از بروز و گسترش این نوع بیماری ها است. برهنرمندان است که با هنرشان این مساله را به خلایق آموزش دهند.

فرمایش جناب آقای معاون وزیر بهداشت کاملا درست است. برهمه احاد ملت و به ویژه هنرمندان واجب است که - به معنای مطلق کلمه - سعی کنند در آثار هنری خود این مسائل را به مخاطبان گوشزد کرده و به صورت غیر مستقیم آموزش دهند تا مردم با آگاهی بیشتری با این بیماری برخورد کرده آن را مهار کرده و از پیشرفت آن جلو گیری کنند. اما از سخن عزیزان خبر نگار چنین فهمیده می شود که سخن بر سر این است که برای به وجود آوردن برگزیدگان هنر و دانش، چه سرمایه عظیم جانی و مالی از بدو تولد در کشاکش تجربه و تحصیل و کار انجام گرفته تا هنرمندی چون مصطفی قد برافراشته است.یک نخبه ی دانش ویک استعداد هنری که از بین رفت ، تا بیاید بدیل و همانند وی دوباره ساخته شود – تازه اگر بتواند ساخته شود - چه هزینه هنگفتی باید کرد؟! با از بین رفتن امثال مصطفی تنها خود او و خانواده و دوستانش متضرر نمی شوند بلکه ضایعه ای برای جامعه است. به قول شاعر "سنایی غزنوی":

سالها باید که تا یک سنگ اصل زآفتاب         لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندریمن

جامعه همچون کشاورزاست که درختی می کارد و آبیاری و مواظبت کرده و به رشد می رساند تا سر انجام میوه خوشگوار به بار می آورد، حیف است که بگذاریم دست تطاول طبیعت یا نداری وگرانی و کمیابی دارو و از این دست ، این درخت مفید را بسوزاند و از بین ببرد. مصطفی میوه ی شاخه ای ازدرخت کهن سال نمایش این ملک بود. دوازده سال با نیروی اراده و کمک همسر فرشته اش که یک دم از او غفلت نکرد و همچون پروانه ای به دور شمع وجود مصطفی می گشت و چندین بار اورا نجات داد. با عفریت بیماری دست و پنجه نرم کرد ولی سرانجام از نفس افتاد که باعث اش هم طبیعت بود و هم مشکلات ذکر شده. با این همه او روزی از خلاقیت در عرصه هنر تئاتر دست نکشید وعقب ننشست و پیوسته در فکر اجرای تئاتر بود. شاهد مثال اینکه او رفته است اما هم اکنون نمایش آخرش "دراعماق" روی صحنه تاتر شهر در حال اجراست. نگارند با او از اوایل انقلاب آشنا بوده و در چند نمایش : "بیتوس بیچاره" ، "یادگار زیرران" و "باغ شکر پاره" با او همبازی بودم. بازی اش در در اوج بیماری برایم حیرت انگیز بود.

آقای ایازی و مرادخانی معاونین محترم دو وزارت خانه قطعا آگاهند که مصطفی یک همسر و دو پسر دارد که تحصیل می کنند. منزل مسکونی اشان برای دوا درمان مصطفی از دست رفت. او که دستش از دار دنیا کوتاه شد ورفت خدایش بیامرزد اما چه خوب است که مسئولین محترم بازماندگانش را در حد توان بازیابند که عندالله مشکوراست.

 کاظم هژیر آزاد