جشنواره دانشجویی می تواند مفید باشد 

همین که تئاتر و ایضا تئاتر دانشجویی بهانه جشن سالگرد انقلاب می شود مغتنم و زیباست به خیال من تنها یاد آوری آن حادثه ی شکوهمند هدف نیست بلکه تبادل فرهنگی ، تفاهم ملل، گفتگوی فرهنگ ها ، بهره ی آموزشی ، آشنایی با روش های کار با دانشجویان و غیره نیز جزء اهداف این حرکت می تواند باشد. بنا براین برای نیل به این اهداف متعالی وفرهنگی ، سازماندهی منسجم تر، بودجه ای بیشتر ، اخلاق هنری جدی تر و هماهنگی و مدیریتی کارآمدتر را طلب می کند. اهداف یاد شده به هیچ وجة در چند روز آن هم به صورتی سراسیمه و پرشتاب ، بدون آرامش و تمرکز به بار نمی نشیند. این اهداف می بایست در طول سال جزء برنامه ی دانشجویی باشدو جشنواره حالتی سمبولیک و نتیجه  ی فعالیت یکسال یا چند سال برنامه ی دانشجویی را نشان دهد. در این جشنواره موفق شدم دوکار از کشور های خارجی را ببینم. متاسفانه ، سالنی که برای این کار خارجی در نظر گرفته شده بود مناسب نبود. هم تماشاچی ناراحت بود و هم بازیگران . به هر حال هر چه بود این گروه خارجی ، پذیرفته بود  و پذیرفته شدند و آمدند. کار آن ها از هماهنگی و زیبایی شکل و محتوا برخوردار بود که حکایت از پشتیبانی کارگردانی با تجربه می کرد. با این که زبان بیگانه بود. اما بروشور فارسی آن کمک کرد تا کمی در جریان محتوای فکری اثر قرارگیرم. اما هنوز به ظرایف تکنیکی که برایم آموزنده بود پی نبردم. نیاز به دیدن  چند باره آن برای منی که سی و اندی سال است به بازیگری مشغولم ، حس می شد. چه رسد به دانشجوی تازه کار این رشته . راه درست کار دانشجویی همین است . باید کار دید و ارتباط و برخورد با کارهایی که درست کار گردانی شده برقرارکرد.

کارگردان این گروه پیدا بود که آدم با تجربه ای است. او با تعدادی جوان که گویا سال دوم یا سوم بازیگری اند ، جز یکی که با لرین به نظر می رسید، بقیه از اندامی متوسط برخوردار بودند، تارو پود و ساختمان اثر را چنان چفت و بست و درهم آمیخته بود که بدون واسطه زبان به راحتی می توانستی با آن ارتباط برقرار کنی و ای بسا از آن لذت ببری.

متاسفانه در بخش پرسش و پاسخ که بعد از نمایش صورت گرفت ، آقایی کنار مترجم نشسته بود که سوال کنندگان را وادار می کرد فقط در مورد نمایش بحث کنند. مخاطبین را از اهداف یاد شده بالا دور می کرد. آن هم گروهی به این گرمی و صمیمیت که شرایط این جا را قبول کرده اند و آمده اند !من شاهد بودم که دو دانشجوی دختر و پسر از نحوه ممانعت آقایی که مسئول گرداندن این جلسه بود. ناراحت شده سالن را ترک کردند. به جا بود اگر پرسش و پاسخ را برای گروه های خارجی دیگر منتقل مر کردند، تا دانشجویان زمان بیشترو آزادانه تری به این پرسش  و پاسخ  می پرداختند. میهمانان خارجی هم خوشحال می شدند که مورد توجه قرار گرفته اند . شاید از دویست سوال بیست سوال بدرد خور و آموزنده هم وجود داشت که می توانست برای آینده هنری دانشجویان موثر و مفید باشد؟! اجرای این گروه خارجی، مرا شرمنده ی این گروه پرشور و حرارت کرد. چرا که از شروع نمایش یک عده از صندلی ها ی خود برخواسته و رفت و آمد می کردند. جا بجا شدن آن ها ، باعث سروصدای صندلی ها می شد و حواس بازیگران را پرت می کرد. باید گفت، عزیزان ، سالن تئاتر کلاس درس نیست که صندلی ها را هر طور که میلتان می کشد جا به جا کنید. و به صدا در آورید. دیدن تئاتر آداب دارد. باید به سالن تئاتر احترام گذاشت و به بازیگران که روی صحنه زحمت می کشند حرمت قائل شد باوقار و سکوت اجازه داد این میهمانان به کارشان بپردازند.

ونیز متاسف شدم که درتالارهنر که به مراتب موقعیتی بهتر از تالار مولوی برای نمایش داشت، اجرای خوب این نمایش ، تعداد تماشاگرانش در هر دو سئانس به نصف سالن هم نرسیده بود. بیشتر به حال دانشجویان و گروه شهرستانی تاسف خوردم که مشغول کار و تحصیل تئاترند. جای آن ها بود که همراه استادانشان بیایند و این نمایش را ببینند. سر صرب های نمایشی بازیگران در بیان و ارتباط صحنه ای با طرف مقابل بعنی چه؟ ریتم در نمایش  به چه معناست ؟ این جوانان که بدون اغراق متوسط سنی آنان ازبیست و پنج سال تجاوز نمی کرد، این نمایش را  که یکی از سخت ترین آثار درونی چخوف را که بزرگ ترین کارگردان ها جرات دست گرفتن آن را ندارند، به صحنه بردندو چه قدر درست، چقدر روان ، و بی ادعا، بدون اغراق ها ی غیری لازم و آزاردهنده و چقدر گرم و صمیمی و جدی!

کارگردان آن ها که آخر نمایش به تشویق های تماشاگران محدود پاسخ داد خانمی مسن بود. پیدا بود که کارگردان فهیم و بزرگی است. انتخاب بازیگران در حد بضاعتش با همین بازیگران چقدر درست و دقیق بود. کار دانشجویی بود اما نمایش از ضرب آهنگ ، تب و خون یک کار حرفه ای بر خوردار بود. و من یک بار دیگر آرزو می کنم موقعیتی فراهم شود تا دانشجویان تئاتر این دو کار را چندین بار ببینندو فقط از کارگردانی و بازیگری آن نکته ها بر گیرند. چه امکانات صحنه ای آن ها در حد صفر بود یعنی آن ها آن قدر با قدرت و در عین حال ساده  و باور کردنی بازی می کردند که گویا اصلا نیازی به عوامل یاری دهنده مانند نور، دکور، آکسسوار، افکت و غیره نبود و حتی بدون واسطه ی زبان به راحتی ارتباط برقرار می کرد. حضور این گروه  موهبتی بود برای آموختن  پس کجا بودند، استادان دانشکده های بازیگری و کارگردانی ؟ افسوس و صد افسوس که حتی جایگاه تماشاگران از دانشجویان این رشته نیز خالی بود!