تقصير شهرت است

  از زماني كه در اين نهاد نوپا ـ خانه‌ي تئاتر ـ حضور يافتم، به قدر توان تلاش كردم تا رغبت همكارانم را به همقدمي برانگيزم. در اين مسير به هر دوست و همكار قديم و جديد كه رسيدم، تشويق‌شان كردم كه به خانه‌ي خود بيايند تا در كنار هم كوشش تازه‌اي را پي گيريم، بلكه اين زخم كهنه را مرحمي پيدا كنيم؛ جامعه‌شناس و مردم‌شناس نيستم و قصد ورود به علوم را ندارم. تنها براي خواهشي دروني و ضرورتي جمعي، كنجكاوم تا علت‌ها را آسيب‌شناسي كنم تا مگر پاسخ درخوري بيابم. باري، در برخورد با دوستان و همکاران به اين رسيدم كه بازیگرانی که از تئاتر به تلویزیون و سینما رفته اند و به شهرت رسیده‌اند، به تناسب موفقيت‌شان، به  دليل خصلت‌هاي اين دو رسانه، از جمع‌گرايي فاصله گرفته‌اند. در پاسخ این پرسش که «چرا تئاتر کار نمی‌کنند»، هر یک سینه‌ای پر درد را به حق بیرون می‌ریزند؛ اما در پاسخ اين سؤال كه «چرا به جمع صنفي خود ملحق نمي‌شوند» تا با هم‌فكري گروهي راه علاجي براي اين آلام بجويند، توجيهات غريبي ارائه مي‌دهند. از رايج‌ترين آن‌ها يكي اين است كه مي‌گويند در اين شرايط تشكل‌هاي صنفي كارايي ندارند، اما با تحليل اين سخن بيشتر به نظر مي‌رسد كه چنين انفعالي نتيجه‌ي خصلت فردي هنرهاي ديگر است. پس ناگزير سري به بخري حوزه‌هاي هنري مي‌زنم:

در سينما از آنجا كه بيش از هر چيز اين هنر وابسته به صنعت است، مهارت‌هاي فردي نقش تعيين كننده دارد: صدابرداري، فيلمبرداري، تدوين، حتي بازيگري. حضور نابازيگران و بدل‌كاران در اين حوزه گواه اين مدعاست ـ يا در موسيقي كه حسي‌ترين هنرهاست، هنگامي كه نوازندگان در اركستر مي‌نوازند، بيش از هر چيز مهارت‌هاي فردي آنان به كار مي‌آيد و نقش تعيين كننده، حس شنوايي هنرمند است. هنرمنداني كه با سنگ، تيشه، قلم، كاغذ، قلم‌مو و رنگ سر و كار دارند حسابي جداگانه دارند.

در سینما می‌توان در برابر یک نابازیگر به ترفند متوسل شد و نقاط ضعف را پنهان کرد. اما در تئاتر آیا می‌توان تصور کرد که بازیگر تئاتر خود به طور جداگانه در منزل تمرین کند و روز اجرا بیاید و به صحنه برود؟ درحالی‌که در سینمای ما، تمرین بازیگران در حد رعایت خطوط و کادر دوربین است یا اگر تمرینی هم هست، بسته به سلیقه بعضي کارگردانان، برای شخصیت‌های اصلی فیلم است. در نهایت این تصویر قوت می‌گیرد كه خلاقیت در حوزه‌های مختلف هنری چندان وابسته به همدلي گروهی و تولید جمعی نیست. در یک گروه تئاتري، بازیگران ابتدا لباس‌های روزمره را از تن بیرون می‌آورند، لباس‌های ساده و احتمالاً یک دست می‌پوشند، نخست شروع به تمرين بدني هماهنگ مي‌كنند تا خود را آماده‌ي تمرين خلاقه‌ي گروهي سازند. حكمت مهم این مراسم این است که افراد هر چه منيت، فرديت، و روزمرگي است، از خود دور سازند و به يك كل يكپارچه تبديل شوند.

درحالی‌که تلویزیون و سینمای ما در اخلاقی‌ترين شکلش تابع قانون و سیستم ستاره‌سازی و گيشه و صنعت است. در تئاتر، بازیگری که تصور کند نمایش قائم به اوست، خود را فريب داده است. بزرگ‌ترین و مشهورترین بازیگران در تئاتر اهمیتی برابر با دیگر نقش‌ها دارند. زیرا بازیگر ماهر وقتي بازيگر مقابل‌اش ناتوان باشد، قادر نخواهد بود كاري از پيش ببرد و از قدرت و شهرت و اعتبار هم كاري ساخته نيست. البته جمعي بودن اين هنر به هيچ وجه به معني برتري و مزيت آن بر ديگر هنرها نيست. در اينجا تنها جست‌و‌جوي دو خصلت متفاوت منظور است. موفقيت هر گروه تئاتري در سايه‌ي اتحاد، همدلي و توافق ميان آن‌هاست. اگر رشك، حسد، جاه‌طلبي، خودنمايي، خودبزرگ‌بيني و ستاره‌سازي حاكم باشد، هرگز نمايش موفقي بر صحنه نمي‌رود. از همين رو كارگردان‌هاي بزرگ تئاتر جهان سعي در ايجاد گروهي منسجم با مشخصات ياد شده دارند. و اين چنين است كه بازيگران تئاتر در هر اندازه‌اي كه باشند درد آشناتر به نظر مي‌رسند و بازيگران مشهور سينما و تلويزيون، كم كم اين خصلت گروهي را از ياد مي‌برند و ديگر معناي همدلي صنفي، اهميتش را براي آنان از دست مي‌دهد و يا در آن كارايي نمي‌بينند. آيا يكي از علت‌هاي شكست انجمن بازيگران خانه‌ي سينما اين نيست كه چهره‌ها به همان اندازه كه محبوب و مشهور شده‌اند از خصلت كارجمعي فاصله گرفته‌اند و حاضر به كار گروهي نيستند؟

در هر حال از این همکاران مشهور انتظار نمي‌رود تئاتر كار كنند زيرا اين تئاتر بي‌بضاعت جوابگوي آنان نيست اما به خاطر گذشته‌ي تئاتري‌شان اين توقع مي‌رود كه گروهي را كه مي‌خواهند براي حل مسائل بغرنج حرفه‌اي خود كوشش كنند، مأيوس نسازند و در حد توان‌شان به آنان ياري رسانند.