گروه تئاتر و تماشاگر حرفه ای

چشم داشتم نام بازیگر مورد علاقه ام را در ردیف نام دیگربازیگران در بروشور ببینم؛ زیرا بازی این بازیگر را در چند کاراخیرش دیده بودم و دوست داشتم. شگفتا که هرچه گشتم نامی ازبازیگران نمایش های پیشین گروه راهم دررده بازیگران نیافتم. پرس وجوکردم .دریافتم که کارگردان این بار خواسته از بازیگران دانشجوی خود بهره مند شود. حس شگفتی در من زاده شد. پرسش های زیادی در ذهنم به تکاپوافتاد. آیا گروهشان از هم پاشیده است ؟ آیا کارگردان این بار می خواهد آزمون تازه ای را با دانشجویان خود بکند؟ آیا می اندیشد که کار با دانشجویان کارایی بیشتری نسبت به گروه پیشین روی تماشاگر خواهدداشت؟ آیا بازیگران گذشته اختلافی میانشان پیش آمده اعتصاب کرده اند؟یک باردیگر به دقت به بروشور نگاه انداختم. نام هیچ یک از بازیگران پیشین را ندیدم. اندیشیدم من برای چه آمده ام؟ البته که برای  کارگردانی که  قبولش دارم و کارش را می پسندم ودنبال می کنم آمده ام، ولی بیش از او برای دیدن بازیگران موردعلاقه ام به این تماشاخانه آمده ام. ولی شاهد چه نمایشی خواهم بود؟ نمی دانم. این اندیشه ها به تندی برق ازذهنم گذشت که نوای موسیقی آغاز نمایش را آگهی داد. ناگزیر، خود را به آن چه باید پیش بیاید سپردم. به خود گفتم : این خود آزمونی است. انگارکن که با گروهی تازه سروکار داری. شاید نمایشی باشد که بتواند تورامانند گذشته خشنودسازد. ای چه بسا توانسته باشدبازیگرانی بهتر ازپیش تربیت کرده باشد. بردبارباش و کوشش کن بدون پیش داوری به تماشابنشینی. وهمین کار را کردم . نمایش پایان یافت. بله حرفی برای گفتن داشت. کاستی ها ودشواری هایی رانشان می داد. ولی به هیچ روی جانمایه نمایش های پیشین را نداشت .
 ازتماشاخانه که بیرون آمدم، بانخستین نگاه به بروشوری که هنوز در دست داشتم، چشمم به نام گروه افتاد. باخود اندیشیدم این بازیگران که گروه پیشین نبودند، پس چرانام گروه روی خودگذاشته اند؟وبه دنبال آن اندیشه هایی چند مرابه خود سرگرم کرد که اگراین هاگروهندچرابازیگری که من به او دلبستگی دارم یابازیگران پیشین آن نیستند؟! اگردر ایران به هزارویک انگیزه نمی توان گروه داشت ، چراباید نام دهن پرکن ودروغین گروه فلان و بهمان را یدک کشید؟ پرسش هایی ذهنم را به خودمشغول داشت پیاده تا خانه را گز کردم . اکنون  که به هرروی می توان به گونه ای تئاتر داشت، چرا نمی توان گروه تئاتری داشت ؟ پاسخ روشن است؛ یکی از آن هزارو یک انگیزه نداشتن گروه تئاتری این است که تئاتردراین کشور هنوز پیشه نیست. هنوز وزارت محترم کار آن را به عنوان یک پیشه به حساب نمی آورد. یکصدو پنجاه سال از زندگی نمایش دراین بوم می گذرد و اگرتاریخچه ی  این هنر آن را  به خوبی بنگریم خواهیم دید که گروه های زیادی زاده شده و مرده اند، چه بازیگرانی به شهرت هارسیده اند و محبوب قلب ها شده اند. یکصدوپنجاه سال  سابقه ی کمی نیست.امیرقطر که معلوم نیست که دراساس کشورش چه قدر پیشینه تاریخی دارد، نماینده یونسکودرمرکزملی تئاتر می شود و بیانیه جهانی می دهد!!! هیهات که تاریخ هفت هزارساله ماو تئاتریکصدوپنجاه ساله ی ما نمی تواند.
به قول شاعر تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل: گروه هزینه دارد. یک گروه نمایشی کارمی کند ولی دستمزدش را دوسال دیگر می گیرد! یا چهار سال یکبارنمایشی کارمی کند. اعضاء نمی توانند بایستند تاهروقت گروه خواست کار کند گردآیند! زندگی هرنفر هم هزینه دارد. بازیگران می روند در تلویزیون، سینما، یا کارهای جدا از نمایش انجام می دهند تاهزینه ی زندگی را به دست آورند. چاره ای  ندارند چون کارگزاران پشتیبان خانواده تئاتر نیستند. درشرایط کنونی یک گروه ( بهترینش)  دویاسه سال بیکار مانده و نمایشی کار نمی کند، اعضاء گروه آن که نمی توانند چشم براه نمایش تازه بنشینند! درتهران بزرگ انگشت شمارند گروههایی که سالی یک بار کارمی کنند. با سالی یک کار هم که نمی توان هزینه سنگین زندگی را راست وریست کرد؟  پس داشتن گروه لافی بیش نیست ولی شگفت که در بروشورها می بینیم نمایش ها با نام گروه معرفی می شوند. دراین هنگامه گروه نمی تواندمعنا داشته باشد.هنگامی که آدم های گروهی جا به جا می شوند بهتراست بگوییم کارهای پیشین. البته سزاست گفته شود این خواست نشان دهنده این است که  همه دوستار داشتن گروه هستند چون نمی توانند داشته باشند، لاجرم به داشتن نام آن  دلخوشند.
گروهی باپیشینه درخشان " آناهیتا " که دیگروجود ندارد، تاهنگام فروپاشی اش هشت سال نمایش های شایانی رو کرد. اما در سال ۱۳۴۵به هم خورد وبه دودسته تقسیم شد، زنده یاد مصطفی اسکویی نام گروه آناهیتا را برای خود برداشت وهمسرش شادروان بانو مهین اسکویی پس ازچندی گروهی به نام "زمان" درست کرد. هردسته با هنرجویان تازه کارو چندبازیگرپیشین آغازبه کارکردند،ولی کیفیت کار هر دو گروه افت کرد.  مصطفی اسکویی، ازآن پس بارها در نوشته هایش ازاین که بازیگری از گروه او رفته و به گروه دیگرپیوسته گله مند بوده وازآن ها به نام یاران بی وفایادمی کرد. به هر روی گروهی که بازیگران گذشته اش را ( به هر انگیزه)  از دست می دهد تابخواهد  دوباره به گروه  یک دستی برسد و کارش  شناسنامه و کیفیت شایسته گذشته را پیدا  کند چند سال به درازاخواهد کشید.
گروه" هنر"  چند سال پس اززایش از چنان هماهنگی  و توانی برخوردارشد که توانست نمایش های بزرگ جهان را به صحنه آورد. اما پس از چند سال  بازیگرانش را ازدست دادوکارگردانش بارها در سخنرانی ها ونوشته هایش بازیگران را مقصر ندانست بلکه عملکرد تمهیدات فرهنگی کارگزاران را انگیزه گریز بازیگران به سینماوتلویزیون دانست وخود ناگزیر هنرجویان تازه کاربه کارگرفت.

گروه" امروز" باچه پایمردی و پایزنی! به جهان نمایش گام نهاد و چند سال چه کارهای با ارزش وخودویژه ای روکرد که هیچ گاه از یاد ها نمی رود ولی افسوس که درگروه تازه اش، نامی از بازیگرانی که گروه امروز را سامان دادند و به اوج رساندند دیده نمی شود. اگر چه گروه "امروز" که بعد ها نام "این روزها" برخود گذاشت مانند گروه "هنر" کماکان کارهای شایسته ای رومی کندولی هنوز یاد بازی های خوب وهماهنگ بازیگران نخستین گروه زبانزد است وازیادها نمی رود.اگرآن ها درگروه بودند، چه می شد؟!
گروه" بازی" از تعدادی بازیگران خوب ساخته شدوکارهای خوبی روکرد که هنوزپس از گذشت سال ها دریادها مانده است ولی دیگرآن بازیگرانی که درنمایش های نخست این گروه دیدیم نیستند.ولی" بازی" تنها گروهی است که  می توان گفت توانسته است باترکیب خودویژه اش (کارگردان باهمسرو فرزندانش)ْ گروه تئاتری بمانند . ولی پیداست که داشتن این گونه گروه در ایران جواب داده است وبی شوخی ویاباشوخی می توان رهنمود داد که یگانه راه داشتن گروه در ایران همین است. مانند گروه های سرشناس اروپایی که شنیده ایم آن چنان بهم نزدیک اندکه انگار ی یک خانواده اند. از سوی دیگر خوبی این گروه هادر ایران می تواند این باشدکه اگر  گرسنگی بکشند ازهم نمی پاشند زیراچارچوب خانواده ایمن است. بازتاب خارجی اش هم دلنشین و بی همتاست ومی تواند الگوی جهانیان شود. ولی باز بایدگفت که بهتراست نام آن را گروه خانواده گذاشت ! 
  تئاتر ادین یکی از نمونه های مثال زدنی از زندگی جمعی در تئاتر قرن بیستم است. اعضای ادین از سال 1964 میلادی تا کنون با هم در یک شهر و در یک فضای مشترک زندگی و کار می کنند. باربا می گوید که جوانترین عضو گروه بیست سالی هست که در ادین کار می کند. پرسش این است که این شگفتی چگونه و با چه ترفندی در اداره گروه ممکن شده است؟ باربا توضیح می دهد: "ما چهل و شش سال است که در کنار هم زندگی و کار می کنیم. من خیلی زود فهمیدم که ما نمی توانیم مدام با هم تمرین کنیم و به طور مستمر تئاتر خلق کنیم. از یک سو من در بازیگران کلیشه ها را نمی پسندم و دوست ندارم آن ها خودشان را تکرار کنند و از سوی دیگر آن ها از حضور کارگردانی که مدام غر می زند و فشار می آورد خسته می شوند. پس از چند سال که به شهرت رسیدیم و مردم ما را قبول کردند و شهر نیز ما را قبول کرد، روشی برگزیدیم که تا به امروز نیز بر قرار است."
    "ما تمرین می کنیم و اجرایی را خلق می کنیم. این یک کار گروهی است. همه با هم تمرین و کار می کنیم و نتیجه اش می شود یک اجرا در تئاتر ادین. سپس هر کسی می رود پی کار خودش. هر کس می تواند دستمزد ماهیانه اش را داشته باشد و نیز از پرستیژ تئاتر ادین استفاده کند و برای خودش هر کاری که دوست دارد بکند. بعضی فیلم می سازند، برخی ورکشاپ های آموزشی برگزار می کنند و تعدادی هم تئاتر می سازند. در این دوره هر کس برای خودش کار و زندگی می کند. البته رپرتوارمان را داریم. تعدادی اجرا هستند که در طول سال در سراسر جهان اجرا می کنیم. هفته تئاتر ادین را هم داریم که در آن تعداد محدودی تماشاگر می پذیریم و برایشان درهای ادین را باز می کنیم. من فهمیدم که با این روش می توان گروه را در کنار هم نگه داشت.(۱)

اکنون گروه" لیو"،"معاصر" ، " پاپتی"و...  ازجوانانی ازخود گذشته به گونه ای راه گروه های یادشده را می روند ومی بینیم که کارهایشان از هماهنگی وکارایی چشمگیری برخورداراست. آرزو داریم که بتوانند دراین وانفسا به زندگی هنری وگروهی خود راپی گیرند ونیزهستندگروه های جوان دیگری که اگرنامی ازآن ها نیاوردم گناه حافظه است. این راهم بگویم  بحث خوب بودن یا نبودن کیفیت کارهای پیشین و پسین گروه های یادشده درمیان نیست که این خود تحلیل جداگانه ای می خواهدولی یکی از بدی های نداشتن گروه از دست دادن تماشاگرحرفه ای است.
تماشاگرحرفه ای
تماشاگرحرفه ای کیست؟ چرا درسراسر جهان هواخواه واهمیت دارد؟چرامی گویند اوست که موجب زنده ماندن تئاتر است و باید قدر او را دانست و پاس داشت؟ به اونمی توان دروغ گفت. وجودش ضامن زندگی تئاتردرجهان است و...  مادرجهان تئاتر امروزخود سه گونه تماشاگرداریم. تماشاگر حرفه ای  تماشاگر نیمه حرفه ای و تماشاگرگذری. سخن ما باتماشاگر حرفه ای است که  همه گروه ها از دیر باز به دنبالش هستندو کشورهای دارای تئاتر با برنامه ریزی های بسیار در پی پرورش آنند. تماشاگرحرفه ای کسی است که به دیدن نمایش عادت داردودرسبد خانواده خود مبلغی را برای دیدن نمایش کنارمی گذارد. هنگامی که نام گروهی را  می بیند یا  می شنود، چهره آدم های آن گروه جلوی چشمش می آید. نمایش خوبی نیست که ندیده باشد. او نمایش ها را با کارنامه ی گروه و آدم هایش دنبال می کند.  هنگامی که گروهی را می شناسد ، می داند که آن گروه باچه کسانی سامان یافته است، باخود میگویدفلانی که درسیمای گذشته اش خوب درخشید، ببینم این بار در سیمای تازه چه می کندآیا خواهد توانست این بارهم روی من تاثیربگذارد؟ یا کارگردان این بار چه سخنی برای گفتن بامن دارد؟ اگردریابد که نمایش  خوبی بوده که او ازدست داده ، خود راسرزنش می کند.  تئاتربرای اویک بار به جهان می آیدو می میرد. نام یک بازیگر را نزد او بیاروید، بی درنگ سیمای آخرین کاری که از او دیده است به یاد می آورد. زیرا روزهاوماه ها چهره ی آن شخصیت درذهنش مانده است. اگرنمایشی از چند  گروه تئاتری را که دوستشان دارد نبیندخودرا سرزنش می کند ،انگار چیزگرانبهایی  را درزندگی ازدست داده است. به سخن بهترتماشاگر حرفه ای  برای خودش یک کارشناس تئاتر است. اوگروه را به خودرویی مانند می کند که تک تک پاره هاوبخش های این خودرو هرکدام کاری انجام می دهند که با کارکرد پایانی آن یکسان نیست؛ یک بخش لنگ بزندتمام خودرو از جنبش می ایستد. از  دریچه چشم او کارگردان، نویسنده، بازیگران، دراماتورژ، طراح صحنه همه وهمه ، پاره هایی هستند که هرکدام نقشی  درآفرینش این خودروبه عهده دارند. دراین میان نویسنده و کارگردان حکم بنزین ، یا به سخن دیگر جان مایه نخستین به جنبش آورن خودرواست.
بنابرآن چه گفته شدامشب من جا پای تماشاگرحرفه ای گذاشتم. به درستی که  داشتن گروه حرفه ای نیازمند داشتن تماشاگرحرفه ای است وداشتن تماشاگرحرفه ای درگرو ادامه کاری گروهی است. واین هردو نیازمند پشتیانی یک سیاست فرهنگی درست وفراگیراست که به فراموشی سپردن آن دست آوردی جز  شکست برای هنرتئاترکشوردربرندارد.

(۱)نوشته مسعود نجفی اردبیلی