درکلاس آموزش گذشت

ابزورد یته ی تئاترما

  شاگرد از استاد پرسيد: ابزورد در تئاتر چيست؟ استاد پاسخ داد: يعني وضعيت تئاتر كشور ماه. نشنيده‌اي كه گفتند بودجه تئاتر افزايش يافته و ما به زودي شاهد تحولي شگفت و بنيادي در توليد نمايش دست كم در پرداخت ديون معوقه هنرمندان خواهيم بود؛ اما روز دهم مهرماه به سايت ايران تئاتر مراجعه كرديم، با كمال تعجب با تعطيلي آن مواجه شديم علت را پرس و جو كرديم گفتند به دليل نداشتن بودجه فعلاً تعطيل شده است. !! در روزگاري كه كودكان هم داراي سايت شخصي هستند، تنها محل و ملجاي نشر اخبار و گزارش فعاليت‌هاي تئاتري يك كشور به دليل نداشتن بودجه تعطيل مي‌شود! خوشبختانه چند روز بعد شنيديم كه تعدادي از هنرمندان دست اندركار، طي امضاي طوماري اعتراض خود را به اين اقدام اعلام كردند و مصرانه خواستار فعاليت دوباره سايت ايران تئاتر شدند. و اين بار نشنيديم بلكه ديديم كه دوباره سايت ايران تئاتر شدند. و اين بار نشنيديم بلكه ديديم كه دوباره سايت ايران تئاتر به راه افتاد.

شاگرد ابرو در هم كشيد و پرسيد: چرا مي‌گويند به معناي «پوچي» است؟ استاد عصباني گفت: اشتباه مي‌كنند تئاتري كه شرايط را توصيف مي‌كند كجاش پوچ است؟‌ مگر نشنيده‌اي كه حسين پارسايي مدير كل مركز هنرهاي نمايشي در مصاحبه‌هاي خود اظهار مي‌كند كه تمام بدهي هاي هنرمندان پرداخت شده است، اما زيادند هنرمنداني كه اين اظهارنظرها را رد مي‌كنند و در ميان آنان هستند كساني كه مي گويند بيش از يكسال است كه با آن ها تسويه حساب نشده است. پارسايي مي گويد يكي از علت ها در نپرداختن به موقع بودجه به مركز است اگر به موقع به ما پرداخت شود، ما هم به موقع طلب هنرمندان را مي پردازيم. ما كه بيمار نيستيم هر روز شاهد مراجعه و اعتراض هنرمندان به اشكال مختلف باشيم و بگوييم نداريم صبر كنيد. شايسته‌ي هيچ مديريتي نيست. از اين بيان پي مي‌بريم كه مناسبات بيمار گونه‌اي ـ ابزورد ـ حاكم بر حيات تئاتر كشور است. چه بسا هر يك از ما هم جاي پارسايي بوديم مجبور به رفتاري اين چنين بوديم. گشايش اين گره شايد فقط به دست قوه مقننه يعني مجلس محترم شوراي اسلامي باز شود.

شاگرد كه چشمانش از تعجب گشاد شده بود پرسيد: يعني همان معني باختگي؟ استاد چهره درهم كشيد و گفت: نه جانم، اين حرفا يعني چه؟ ابزورد در معنا و عينيت يافتن اين ضرب المثل ايراني است كه مي‌گويد اول چاه را بكن بعد منار را ببر. مثلاً از اول سال 86 تاكنون را مي توان سال سكوت، سال تعميرات بنيدي، سال بي پولي، سال تعطيلي تئاتر، سال چه كنيم، سال شرمنده‌ام، در كف دست مويي مي‌بيني، بودور كه وار ... حتي براي تو، بوده است. در سال گذشته در اين زمان در سطح تهران 15 نمايش روي صحنه بود. ولي امسال چهار نمايش روي صحنه است. اين در حالي است كه به موازات اين تعطيلي‌ها و ... معيشت 75 درصد فعالان به اضافه همه اعضاي انجمن نمايش دچار اشكال شده است. يكي از اعضاي انجمن نمايش مي‌گويد آيا شماي مسئول مي‌توانيد يك ماه حقوق به خانه نبريد؟! مجموعه فعل و انفعالات امسال اگرچه با نيت خير بوده باشد، آيا مصداق همان مثل معروف «چاه نكنده منار بردن» نيست.

از چهره شاگرد معلوم بود كه گيچ شده و نفهميده است. استاد ديگر اجازه نداد شاگرد سؤال كند فوراً گفت: بسيار خب مثال ديگري معني شرايط ابزورد را به خوبي روشن مي‌كند:

افتتاح جشنواره آئين سنتي، تعدادي از مديران تئاتر را به خرابه تئاتر نصر كشاندند؛ نمايش در نمايشي اجرا كردند كه اشك همه را درآورد. بعد از رسيدن مقام معاونت و رئيس مركز هنرهاي نمايشي، دو نفر تعزيه خوان با اشعاري حزن‌آور ياد شهيدان كربلا را با نسخه خواني در آن فضاي غم زده زنده كردند ـ وصف‌الحال ـ و به دنبال حركت آن‌ها مدعوين هم حركت كردند و بعضي روي دو رديف صندلي خاك آلود نشستند و بقيه سرپا شاهد نمايشي سنتي كه محتواي آن فاتحه‌خواني و كفاره دادن بر جسد تئاتر نصر و تئاتر سنتي بود شدند. در آن فضا بازيگران تلاش مي‌كردند حضار را بخوانند اما به قول شكسپير: در يك چشم خنده و در چشم ديگر جمع گريه بود اما باز سرانجام، آرزوي يك هنرمند «عزت‌اله انتظامي» و يك مدير «ايماني خوشخو» بود كه گريه را از چشم ديگر مهمانان زدود هر دو بزرگوار آرزو كردند كه تئاتر نصر به زودي تبديل به موزه تئاتر شود و در سالن آن نمايش سنتي نيز برقرار باشد. ان شاءالله...

استاد پرس: فهميدي؟ شاگرد پاسخ داد بله. ولي استاد به صورت شاگرد خيره شد و گفت: و قيافه تو به واقع ابزورد تمام عيار است.