عکاس خدامی
ازتو به من اشاره...
چاپ شده در خبر نامه بازیگرشماره :
بنای انجمنهای صنفی کارآمد تئاتر از دیرباز آرزوی همه دستاندرکاران عرصة هنر نمایش بوده و هست. لیکن ساختن چنین بنایی آن هم در بستری از ناهنجاریها و دشواریها، بدون هشیاری و آگاهی جمعی و کسب اقتدار صنفی میسر نمیشود. داشتن نمای صرف از یک تشکل، بدون سازوکار حقيقي دروناش، هيچ گرهاي از هزاران گره موجود نمیگشاید. اگرچه در مرامنامه و آئيننامههاي هر مجموعهي صنفيف ساختار تشكيلاتي و كاركردي آن ترسيم شده است، اما براي رسيدن به اهداف از پيش تعيين شدهي همين اساسنامهها، به پايمردي، همدلي، و ايثار كساني نيازمند است كه با ايمان استوار صنفي، پاي به ميدان عمل بگذارند.
فراوان دیده شده که انجمنهای صنفی گوناگونی با نیات و اهداف بهطور کامل روشن و خیرخواهانه شکل گرفته، اما دیری نپاییده از حرکت باز ایستاده است، در کالبدشکافی این پیکرهای رنجور علتهای فراوانی بر میخوریم: یکی از عمدهترین علل که بیش از همه خودنمايي مي كند، نبود پیوند ارگانیک میان اعضا این مجموعههای صنفی یا به عبارت دیگر، عدم ارتباط عضوي رأس و قاعده و بالعکس است. در این موارد به تدریج انگیزهها کمرنگ میشوند و دلسردي و بيتفاوتي رخ مينمايد، و بعد اين عارضه زنجيروار از بالا به پايين و برعكس منتشر ميشود و كمكم همه مجموعه را دربر ميگيرد.
بيمناسبت نيست اگر مجموعهي صفني را با بدن مقايسه كنيم، اندامهاي بدن، در عين داشتن كاركردي مستقل، وابسته به يكديگرند و كل واحدي را تشكيل ميدهند: خون، توسط قلب به همهي اندامها ميرسد، و گردش سالم و منظماش نشاط و تندرستي را در سراسر بدن زنده تضمين ميكند.
حال اگر هیئت مدیره هر مجموعه صنفی را مغز یا قلب، اعضای مجموعه را اندامهای آن پیکر زنده فرض کنیم، عاملی که هماهنگی دوجانبهي قلب، مغز و اندامها را برقرار میکند گردش خون است با سلسله اعصاب. «نشريه»ي مجموعه نیز نقش گردش خون یا سیستم عصبی را بازی میکند، یعنی خون قلب و پیامهای مغز را به اندامها میرساند و پاسخ را برمیگرداند. هر انجمنی که به این گردش حیاتی بیتوجهی کند و آن را به بوته فراموشي بسپارد پويايي خود را از دست ميدهد و لاجرم دچار ناخوشي و در نهايت ناتواني ميشود. علایم این ناخوشی به انحا مختلف بروز میکند. پرسش اعض از هیئت مدیره که «تا به حال چه کردهاید؟» یکی از نشانههای وجود بیماری در بدنهي مجموعه است و نشانگر آن است که پرسشگر تا چه حد از انجمن خود جداست، بدین معنا که او به ابزار آگاهی رسان خود توجهی نکرده است تا بداند در هیئت مدیرهاش چه میگذرد! بیخبری و جدایی و در واقع بيارتباطي است كه چنین پرسشی را به ذهن یک عضو متبادر میسازد، درصورتیکه اگر سؤال کننده به سان اندامی از یک پيكر باشد و به وظیفه خود عمل کند، با مغز و قلب و دیگری اعضای مجموعه خود ارتباط مدام دارد و پيشاپيش پاسخ خود را ميداند. در این صورت پرسش او، به «ما چه كردهايم» تغيير مييابد، و اي بسا كه درصدد درمان آن ناخوشي برآيد. چرا که برای هر عضو، روشن است که بهبود هر بیماری در گرو شناخت درد و درمان ارگانیک آن است. در سايهي همكاري تنگاتنگ و فعال است كه ابتدا «بيماري» شناخته مي شود و سپس مورد درمان قرار ميگيرد و آنگاه تندرستي به پيكر رنجور باز ميگردد.
هستند همكاراني كه ضمن پذيرش اين حقيقت شأن تشكيلات خود را فراتر از نشريهاي با محتوا يا حتي شكلي نازل ميدانند كه البته، در نگاه اول بيراه به نظر نميرسد ـ اما ناگفته پيداست، زماني كه توان مالي و انساني لازم براي انتشار يك نشريهي درخور وجود ندارد، همان ضرورت حياتي حكم ميكند كه همين نشريهي ناكامل را رها نكنيم و كارآمدترش سازيم. اگر همچنان به انتظار روزي بنشينيم كه توان مالي و انساني لازم را بدست آوري تا چنين و چنان كنيم، هيچ كاري صورت نميگيرد! در نتيجه پيوند ميان اعضا گسسته ميشود، و فرصت و انرژي فراواني بيهوده به هدر ميرود. به اين معني كه خون و پيامهاي عصبي قلب و مغز درست به اندام ها نميرسد و پاسخها و واكنشهاي اندام ها به قلب و مغز نيز. به نظر، نگاه مثبت این است که بپذیریم اگر قادر به انجام کاری بزرگ نیستیم، به قدر توان خود کار کوچک انجام بدهیم. انجام کار کوچک به معنای ناکارآمدی نیست، بلكه بيعملي چنين معنايي ميدهد. اگر به كل اين بدن اعتماد كنيم و با قلب و مغز و ساير اندامها صادق باشيم و در جهت ارتقاء كيفيت و محتواي كار بكوشيم، همه چيز درست خواهد شد ضربالمثل «از تو به من اشاره از من به سر دويدن» از هر دو سو مصداق مييابد. يك نشريه ـ حتي اگر كوچك ـ نه تنها نقش بسزايي در رساندن اخبار و اطلاعات دروني و بيروني ايفا ميكند، بلكه از آن مهمتر مكاني براي بروز توان و خلاقيتهاي فكري و قابليتهاي فردي اعضاء خواهد بود و شناخت اين ظرفيتهاي فردي است كه اعتماد متقابل و آگاهي را در بدنهي مجموعه قوت ميبخشد و آن گاه است كه بناي آن ساختماني كه از گذشتههاي دور تنها در خيال ميپروريديم، صورت واقعيت بخود ميگيرد. بر ماست كه از نشريهمان ـ كه عامل گردش حياتي بدن ماست، غفلت نورزيم. ساختن، استواري و استمرار آن را از اهم فعاليتهاي خود قلمداد كنيم.