درجستجوی عیدی اصلی

امسال یکی دوروز مانده به سال نو، اعضای خانه تآتز که حقیرهم عضوکوچکی از آن هستم‌، مورد تفقد نهاد ریاست جمهوری قرار گرفت وبه هر یک از اعضا مبلغ ششصد هزارتومان عیدی داده شد.

عیدی دادن در نوروز، رسمی دیرین ودارای شگون وحکمتی است که کوچک و بزرگ را از گرفتنش خوشحال می کند. ما را سرآن نیست که بگوییم از این حرکت ، فارغ از هر نیتی، اگر چه دیر هنگام ، خوشحال نشدیم. خیر، به رسم ادب گرفتیم، شاد شدیم و سپاس گفتیم. بماند که تنگی رمان، مجال خبر رسانی کامل را از هر دو سو، هم خانه تآترو هم نهاد عیدی دهنده گرفت و تعدادی از اعضا از این مرحمتی بی بهره ماندند و نیز از خدا پنهان نیست از شما چرا پنهان باشد، این سوال ازذهنمان بیرون نرفت که اگر هنر نمایش با تاریخمان هم سن است ، اگرتآتر نوع غربی از جلفای اصفهان و تبریز و رشت سرچشمه گرفته، واگر این مهرورزی از نوع مهرورزی پدارنه است که در اعیاد به سراغ کهتران می آید، چرا فقط شامل پایتخت نشینان شود؟! البته نگفته پیداست که تهرانی ها این هدیه را به هر روی ، مدیون تشکل صنفی خود هستند و حتم داریم زمانی که صنوف تآترشهرستان هم متشکل شوند، امکان برخورداری از این موحبت های اتفاقی امکان پذیرتر خواهد بود.

روزی از دهان سیاستمدارنو رسیده ای شنیدیم که اگر چرخ پنجم شان باشیم، همه گونه حمایت از ما را تضمین می کنند. ولی پاسخ داده شد که ما را سرسیاست ورزی نیست و به میعادی که در اساسنامه خود بسته ایم پای بندیم  و عظایش را به لقایش بخشیدیم. عیدانه  دادن رسم تازه ای نیست، معمول است که دوایر دولتی و شرکت های خصوصی درشب عید ، به کارکنان خود پاداش می دهند و درصدی به حقوقشان می افزایند، ولی ما قوم فراموش شده ، از آنجا که اساسا در این بوم ، تآتر، شغل به حساب نمی آید، آن قدر به ما عیدی نداده اند که عید از یادمان رفته است. تعجب کردیم چه شده که به یاد ماهم بوده اند و به یادمان انداختند که ما هم عید داریم! البته ما خوشحالیم و می گوییم صد سال به این سال ها ، برما خرده نگیرید که این قدر هیجان زده شده ایم و تعجب کردیم .باید بگوییم که این ششصد تومان نبود که ما را خوشحال کرد، این که به یاد ما هم افتادند ما را خوشحال کرد.اگر خود هدیه دهنده هم بجای ما بود تعجب می کرد.چرا؟ زیرا اینکه نه فقط پس از هشت سال بلکه پس از یک تاریخ یکصدوپنجاه ساله ،رییس قوه مجریه ای ما را هم به حساب آورده باشد تعجب آوراست؟!چرا خوشحال نباشیم وچرا تعجب نکنیم ؟ شاید خاطرعالی شان آگاه شده باشد که عیدی عقب افتاده زیادی داریم و اساسا متوجه شده باشید که زمانی برایمان عیداست که تآترشغل محسوب شود. که بنای تآترهایی متناسب و شایسته انقلاب شکوهمند اسلامی مان ساخته شود، که بیش از نود درصد فارغ التحصیلان تآترمان بیکارنباشند، که حقوق حقه مان ماه ها و بلکه سال ها عقب نیافتد و مسولین افتخارشان این نباشد که توانسته اند علی رغم مدیران پیشین ، بدهی های زمان تصدی خود را تسویه کنند، که مانند همه کشورهای جهان تآتر رپرتواری داشته باشیم ، که تآترخصوصی ، نیمه خصوصی‌ و دولتی مان در کنار هم کارکنند، که ممیزی سلیقه ای از میان رفته باشد، که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در ارتباط با گسترش هنر و معیشت هنرمند به اجرا درآید و نهاد ها درمقابل عدم اجرای آن پاسخگوباشند، که با عوامل دست اندرکار تآترهم (گیریم مانند یک کارگرساده ) قرارداد قانونی بسته شود. که کروری از هنرمندان (انجمن نمایش ) را از کاربیکار وحتربیمه آنان را لغونکنند و علیرغم حاکم شدنشان در دیوان عدالت اداری و مراجع قانونی خودمان، بلاتکلیف وبی پاسخ نمانند، که بودجه تآترمان دست کم  به میزان همسایه کوچک امیر نشین وعرب ما قطر- که نه تاریخ مشعشع و نه تآتری دارد- بشود، که یکصد هزارتآتری که در بیش از۲۵۰شهرایران عضو انجمن نمایش هستند، نه دریک مرکز یا یک اداره کل ، بلکه در (سازمان تآترکشور) متشکل شوند.

 عیدی های نگرفته ما بیش از این هاست که نه تنها از گرفتن آن محروم بوده ایم که هر آینه آمدیم برای خودمان عیدی دست و پا کنیم ، عقب زده شدیم. جلویمان گرفته شد و نورزمان را به عزا تبدیل کرده اند. می پرسید چرا؟ نمونه اش همین (قراردادتیپ) پیشنهادی خانه تآترکه هشت سال تلاش بی وقفه صرف تدوین آن شد. ساعت ها بحث و فحص وحک و اصلاح برای سامان دهی آن انجام گرفتَ، به تصویب معاون محترم وقت هم رسید وامضا شد و نزدیک به یک سال هم عمل شد و همه خوشحال و راضی از این که بالاخره  پس از یک عمر دارای تعرفه ای منعقول و خداپسندانه شده اند که با تغییرمدیریت به باد نسیان سپرده شد واکنون با توسل به شگردها و عملی کردن انواع طرح های کار نشده ، کنار زده می شود تا محو شود. چرا از شما پنهان بماند. عید ما زمانی بود که نه در سالن های تآترهای گذشته بلکه در تآترهای شایسته انقلابمان افتخار کارداشته باشیم. یادمان نمی رود که چندین بار ما را به دادن عیدی ساختمان تآتری نو نوید دادند، آنقدرما را برای نمایش کلنگ زنی دعوت کردند و بزرگان ما آنقدر کلنگ ردند که در این کار مهارت عظما پیدا کردند و ما خوشحال از این که دیگر تآترنوین ساخته خواهد شد، شادی ها کردیم اما دریغ از یک نمونه ساختمان که با ساخته های گذشته ، نه همسری ، بل سر افرازی کند. آن یکی وعده ای داد و عملی نکرد، دیگری می خواست عمل کند اما کسی پیدا شد و راهش را سد کرد و....

وما همچنان چشم به دست سیاستگزاران کلان هنری برای دریافت عیدانه واقعی مان هستیم . با این همه از این که پس از یک عمر، و یک ( تاریخ تآتر) ، دیده شدیم و عیدی گرفتیم، سپاسگزاریم و از زبان (مبارک) بازیگر نمایش تخت حوضی مان می گوییم : درسایه ایزد تبارک، عید همگی بود مبارک !.

(چاپ در نشریه کتاب هفته نگاه پنجشنبه شماره ۴۷ اردیبهشت ۱۳۹۲)