روز سه شنبه بیست و چهارم شهریور ماه هراز و سیصد و نود و چهار اجرای نمایش " رام کردن زن سرکش " به پایان رسید.

مراسم خداحافطی مبسوط از یکدیگر حالی داد. میدانم که به زودی دلمان برای هم و برای بازی و این شب ها  تنگ خواهد شد. ولی بعضی ها خسته شده اند ولی من نه . چون تماشاچی داریم خسته نشده ام. ایکاش دوسال, سه سال همین طور ادامه بدهیم .  مثل همه جای دنیا تا زمانی که تماشاچی هست خب باید ادامه داد. اما اینجا رسم نیست . برای بچه ها خودمان هم غیر معقول به نظر می رسد. برای مدیران و سالن هم که عادت شده گروه ها حد اکثر سی تا چهل شب پشت سر هم اجرا کنند و بروند پی کارشان . آنوقت دکوری که پول بالایش خرچ شده دور ریخته می شود لباسی که دوخته شده هزینه صرفش شده دور ریخته میشود.  البته مریم می گفت این  مدیر سالن گفته که بعد از محرم و صفر دو باره می توانید ادامه دهید. مریم هم راضی است اما تعدادی از بچه ها خسته شده اند و می خواهند در نمایش های دیگری حضور پیدا کنند.  البته اگر خستگی شان از تن بیرون برود و نمایش دیگری هم در کار نباشد چه ؟ حتما خواهند آمد و کار خواهند کرد.

خب این هم برای من تا اینجا تجربه ی خوبی بود گروه خوب, کارگردان رفیق و خوب البته با شیوه خودش . و نمایش خوب , تماشاچی خوب دیگر چه می خواهیم؟  تجربه ای جدید از شرایط  رپرتوار هفته ای دو  یا سه اجرا ...جالب بود روز های اول تماشاچی کم بود. به نصف هم نمی رسید؛ داشتیم نا امید می شدیم که تماشاگر شروع کرد به امدن, دیگر شب های اخر تمام صندلی ها پر بود.... تا چه پیش آید...