شب چهارم نمایش " بیرون پشت در"
امشب از "مریم " کارگردان بگیر تا علیرضا، دانشجویی که تازه در دانشکده هنر و معماری قبول شده و به گروه کمک می کند، کارشان را درست انجام دادند. غیر از صدا، که یحتمل مربوط به ضعف تکنولوژی بود، همه کارشان را درست انجام دادند. مهم هم نبود، چون رحیمی چند شب است که جور آن را می کشد و با بازی خوب ش توجیه می کند. دست تک تک شان را می بوسم. امشب نمایش شسته رفته تری داشتیم. نمایشی با یک محتوا، و شکلی غنی و حرف دلی گفتنی با مردم. گرفته شده از درد دل مردم و برای مردم. امشب از کارم راضی تر از شب های پیش بودم. با تمرکز بیشتری نقصان شب های پیش را جبران کردم. امیدوارم فردا بهتر از امشب باشم. به هیجان آمدم و از کارم لذت بردم. خستگی چند شب گذشته از تنم در رفت.
تماشاگر مان کم بود. دروغ نگفته باشم به آن فکر کردم. گوشم هم یک حرف هایی شنید. ولی محل نگذاشتم و به خودم نهیب زدم که : های مرد ، یادت هست استاد در حین درس هایش چه می گفت؟ او می گفت: اصلا کمی و یا زیادی تماشاگر فکر نکنید. فقط به کارتان فکر کنید که درست انجام ش بدهید. در تخیل خلاق تان دیوار چهارم، را دریایی از تماشاگر ببینید. به این نیاندیشید که پنج ، شش ، یا حتی یک تماشاگر دارید. شما کارتان را همان طور انجام دهید که انگار فوجی از تماشاگران دارند شما را تماشا می کنند. همان یک تماشاگر، اگر از کار شما تاثیر بگیرد، تئاتر به او احترام گذاشته است. اگر خود را آماده کنید که به آن یک نفر، در تئاتر احترام بگذارید، یعنی به خود و ساحت تئاتر احترام گذاشته اید. پچپچه های پشت صحنه که امشب چند تا تماشاچی آمده اند، بی احترامی به تئاتر است. همان یک نفر با آمدنش به شما احترام گذاشته، پس شما هم به او احترام بگذارید، و کارتان را کامل به او ارائه دهید. خاک پای همان تعداد کم را سرمه ی چشم کرده و در مقابلش از صمیم قلب تعظیم کنید. تئاتر را عبادت گاه و کار خود را عبادت محض در مقابل محراب و نمایش را نیایش و گفتگو با خدا تلقی کنید. با نیت پاک وارد تئاتر شوید و فارغ از هر گونه کاسب کاری و ملاحظه، از خود بیخود شده ، آیین خود را کامل انجام دهید. کم فروشی، کار تئاتر های بازاری است، کم فروشی در کار ما خیانت به ساحت تئاتر است. امشب دوستان من این طور بودند. دست تک تک شان را می بوسم.