محصول خانه‌نشینی اسکویی

از جمله افرادی که شروع فعالیتش در کروپ آناهیتا مصادف با این عصر کمرنگی است، می‌توان از کاظم هژیر آزاد نام برد. بازیگر «رستم و سهراب، به روایت ارسلان پوریا و با میزانسنی از مصطفی اسکویی»، «ریش تراش شهر سبیل»، «هایتی»، «اتللو» ی لجرا نشده و .. هژیر آزاد بعد از ساعتی وقت خواستن، اظهار کرد.

من هر دو متاب را خوانده‌ام و از هر شخص ثالثی مه درباره این دو متاب سؤال در ذهن دارد می‌پرسم که: این دو شخصیت چه کسی هستند؟

اسکویی که پیرتر از سال 1324 وارد عرصه تئاتر شده و با گروههای مختلفی همکاری داشته است. او در سال 1329 به شوروی رفته و در آنجا نیز درس تئاتر خوانده است و به=عد که به ایارن برگشتهع بازی و کارگردانی کرده و مهمتر اینکه کلاس‌های تدریس داشته است و برای هر کدام از اینها نیز اسناد خودم را رائه می‌دهم و هیچکس نیز نمی‌تواند آنها را رد کند. همچنان که بسیاری از تئاتری‌های مطرح امروز، بی‌چون و چرا از مؤسسه آناهیتا گذر کرده‌اند. البته اسکویی تحقیق هم کرده ، کتاب هم نوشته اما به گمان من نویسنده و محقق نیست. خوب حالا جوانمرد کیست؛ او فقط و فقط یک کارگردان است و کارگردان بدی هم نیست. حالا ممکن است در نمایشی بازی کرده باشد یا اینکه در مجله‌ای مقاله هم نوشته باشد اما قطعا بازیگر است و نه محقق و نویسنده.

این نکته نیز قابل توجه ایت که در سال‌های اوج فعالیت گروه اسکویی، آقای جوانمرد جوانی بیش نبوده. توجه داشته باشید که گروه اصلی اسکویی در سال 1347 به طور کلی پاشیده می شود و از آن سال‌ها به بعد اسکویی درگر در منگنه و مضیقه بوده و اصولا به خاطر شرایطی دیگر در منگنه و مضیقه بوده و اصولا به خاطر شرایطی که ساواک و سیستم فرهنگی حاکم برایش پیش آورده بود، نمی‌توانسته کار کند.

در نهیت من گمان می‌کنم این دو کتاب یکدیگر را تکمیل می‌کنند. یعنی مثلا در مورد تئاتر موزه، آقای اسکویی معتقد است که سالنی با امکانات عالی در اختیار گروه اجراکننده بوده، در صورتی که عباس جوانمرد عکس این نظر را ارائه می‌دهد و به عقیده من در چنین مواردی نظر جوانمرد صحیح است، اما اینکه این اثر از ابتدا تا انتها تحریف است، اصلا درست نیست. اگر به طور کلی یک نگاه تاریخ‌نگارانه به این مسلاه داشته باشیم، می‌بینیم که تئاتر ایران بعد از کودتای 28 مرداد به طور کلی دولتی و حکومتی شد که حاصلش نیز در دوره‌های بعدی، احداث مکان‌هایی چون«تئاتر 25 شهریور»،«تئاتر شهر»، «تئاتر رودکی» و ... بود اصولا در همان دوران اداره فرهنگ و هنر، هرپیشه استخدام می‌کرد که در همان روزها نیز بسیاری از هنرپیشه‌های اسکویی، مثل جعفر والی، محسن بقایی، علی نصیریان، محمود دولت‌آبادی، رحمانی ناد و خیلی دیگر رفتند و کارمند دولت شدند. اما اسکویی صادقانه به اعتقادش ـ حالا هر چیزی ـ وفادار ماند و در واقع زیر بلیت دولت آن زمان نرفت. من درباره کلمه له کلمه حرف‌هیم شهادت می‌دهم. من از سال 1348، لحظه به لحظه در کنار اسکویی بودم.

مثلا ما نمایش اتللو را در سال‌های 1351 و 1352 تمرین کردیم که آن نمایش هیچ وقت اجرا نشد. مرحوم فتحی در آن سال ها چنان نقش اتللو را با قدرت و تسلط اجرا کرد که به گمانم اگر به صحنه می‌رفت قطعا نقطه عطف درخشانی در آثار فتحی به شمار می‌رفت. اما همان نمایش دو سال بعد به کارگردانی دکتر کوثر به صخنه رفت که نقش اتللو را هم منوچهر فری بازی می‌کرد. نمایش هایتی را نیز در آن‌سال‌ها تمرین کردیم. د رتمام آن سال‌ها ـ چند دهه ـ در تئاترهایی چون 25 شهریور، تئاتر شهر و ... مدام کار، اجرا می‌شد اما اسکویی می‌بایست کنج خانه‌اش می‌نشست، یادداشت می‌کرد و گاه هم درس می‌داد و شاید ماهی هم سی، چهل تومان از شاگردانش حق عضویت می‌گرفت. می خاهم بگویم که تمام یادداشت‌های کتاب «پژوهشی در تاریخ تئاتر ایران» محصول آن سال‌های بیکاری تا سال‌های انقلاب (1357) است. در واقع اسکویی با یان یادداشت‌ها، می خواست حضور خودش را اثبات کند، چون که احساس می‌کرد فراموش شده است. نمونه‌اش هم جشن هنر شیراز بود؛ جایی مملو از نمایش‌های گوناگون از آدم‌های گوناگون. یعنی تنها این پیرمرد زیادی بود؟ او مگر چیزی بیشتر از داشتن یک گروه و چند اجرا می‌خواست؟ مگر نه اینکه این آرزوی هر کارگردانی در هر کجای جهان است.

اسکویی تنها توانست ده سال به طور حرفه‌ای و دلخواهش تئاتر کار کند؛ از 1337 تا 1347.

در ضمن به کسی چه ربطی دارد که فلان هنرمند زندگی خصوصی‌اش چگونه بود. اصلا چه ربطی به من و امصال من دارد که آیا آقای اسکویی با همسرش مشکل داشته یا نداشته. نه تنها امثال من و جوانمرد، حتی فرزندهای اسکویی هم حق دخالت در مشاجره بین پدر و مادرشان را ندارند. من گمان می کنم این نقد نوشتن‌ها و جوابیه صادر کردن‌ها به ضرر تئاتر است و بهر وی هم ناخن می‌کشند. اصلاً کدامیک از این دو نفر منتقد یا پژوهشگر است؟ اگر اینها مشغول به کر خود بودند اصلاً وقت و فرصت این حرف و حدیث‌ها پیش نمی‌آمد.

در حقیقت هر هنرمندی می‌خواهد مورد توجه واقع شود و اگر حذفش کنی حتماً از خود بی‌خود شده و دچار بحران روحی می‌شود.

جناب آقای جوانمرد تا اول انقلاب مورد توجه بود و کار می‌کرد اما بعد از انقلاب مورد غضب واقع شد، حالش بد شد و از این مملکت فرار کرد ولی فعلاً باز به او توجه کده‌اند. ولی ایا به حرفش اهمیتی می‌دهند؟ خالا اگر با شک و شبهه هم بپیذیریم که حرف جوانمرد صحیح است، می‌توان گفت که نوضته اسکویی اصولا تاریخنگاری نیست، بلکه درد دل هایی است که در آن سال‌های بیکاری و عزلت نوشته است. من آن حرف جوانمرد را که این اثر سفارشی «پروگروس» است قبول ندارم بلکه آقای اسکویی می‌خواستند دکترای تئاتر بگیرند و برای رساله‌شان نیز به نوشته‌های شخصی اثر در آن سال‌ها متوسل شده‌اند. و اگر هم بپذیریم که حرف اسکویی همراه با خودستایی و منیت است، مگر حرف جوانمرد در عین صداقت نوشته شده؟ قطعا اینگونه نیست، زیرا که اگر اسکویی در کتابش جوانمرد را هم می‌دید یا زا او هم وصفی می‌داد، قطعاً دیگر جوابیه‌ای به نام«غبار منیت پرخوانده» شکل نمی‌گرفت، حلالا اگر می‌گویم حرف جوانمرد هم ناصحیح است به  خاطر حضور شخص خودم به عنوان شاهد در بسیاری از مقاطع است.

مثلا حرف جوانمرد در صفحه 172 کتابش کاملاً غلط و اشتباه است؛ زیرا من ـ کاظم هژیر آزاد ـ در نمایش هائیتی نقش «ژنرال یگلر» را بازی می‌کردم و می‌توانم شهادت بدهم که حرف اسکویی کاملا صحییح است و آنجا که جوانمرد در سرآغاز کتابش می‌گوید: «کتاب محتوایی نازل، یک طرفه، غیرمتعارف و ...» کاملا اشتباه است. باور کنید بسیاری از شب‌ها تالار وحدت آنقدر پر از نماشاگر بود که سرپا ایستادن آدم‌ها طاقت‌فرسا می‌نمود. پس جوانمرد به چه استنادی اینگونه حکم می کند؟

موشکافی ضد و نقیض‌های این دو کتاب در حوصله نشریه شما نمی گنجد، اما بسیار ناجوانمردانه و بی‌منطق است اگر مثل عباس جوانمرد بگوییم مهین و مصطفی اسکویی هیچ چیزی در روسیه یاد نگفتند و هیچ حقی هم به گردن تئاتر ندارند. از سوی دیگر ، یکبار دیگر هم گفتم که اگر مسأله‌ای بین خانم مهین و شوهرش پیش آمده به امثال من و جوانمرد هیچ ربطی ندارد. در ضمن مگر جوانمرد قاضی است؟ من در بسیاری از نمایش‌های اسکویی بوده‌ام، آثاری چون رستم و سهراب یا ریش تراش شهر سبیل یا ... او همیشه به شاگردانش تأکید داشت که تنها زیبایی‌ها را ببینند و اصولاض شخصیتی که جوانمرد از او ارائه می‌دهد اصلاً آن چیزی نیست که من و دیگر شاگردانش از او دیده‌ایم. اما من هر دو اثر را مثبت ارزیابی می‌کنم. گذشته از اینها گمام می کنم این دو فرد مشکلی شخصی باهم دارند که حالا مثل زخیم کهنه سر، باز کرده است.

در پایان گمان می‌کنم هر دوی این عزیزان با دیدگاه و تفکری کاملا استالینیع بیشتر به تسویه حساب شخصی پرداخته اند تا اینکه تاریخ تئاتر بنویسند، با رعایت اصول آکادمیک و به قصد و نیت مطالعه و کسب دانش آیندگان.